کودکان آینه وار رفتارهای والدین را تقلید میکنند |
مصاحبه با استاد طیّب به مناسبت روز عفاف و حجاب کودکان آینه وار رفتارهای والدین را تقلید میکنند لزوم پوشیدگی و حجاب در همة ابعاد فردی و اجتماعی آن، یکی از احکام ضروری اسلام است که رعایت آن در جامعه نه تنها سبب تحکیم بنیان خانواده میشود؛ بلکه افزایش امنیت و آرامش روانی افراد را نیز به دنبال خواهد داشت. در حال حاضر بسیاری از خانوادهها، از وضعیت پوشش فرزندانشان راضی نیستند؛ که این نارضایتی آنها از یک طرف باعث ایجاد تحمیل و اجبار در پوششهای افراطی نسبت به فرزندان میشود و از طرف دیگر موجب پافشاری و مقاومتهای خودسرانة بچهها نسبت به این امر الزامآور اسلامی خواهد شد. این معضل و مشکل بزرگ را میتوان با کوچکترین و جزئیترین راهها حل کرد. در نشست با استاد مهندس مهدی طیب، در رابطه با مسئلة حجاب و ایجاد روحیة عفاف و حیا در وجود کودکان و نوجوانان به گفت وگو پرداختیم. ایشان که از حدود۴۰ سال قبل تاکنون به موازات درس آموزی و کسب فیض از محضر عالمان دین و عارفان اهل یقین، در جهت نشر و آموزش معارف اهل بیت علیهم السّلام به سخنرانی و تدریس در دانشگاهها و جلسات دینی پرداخته و به نگارش و نشر مقالات و کتب دینی مبادرت ورزیدهاند؛ از میان روشهای تعلیم و تربیت به مهمترین وکلیدیترین عامل، یعنی الگوسازی و تقلید اشاره میکنند و مهم ترین دوران را در آموختن حجاب، دوران کودکی عنوان میکنند. این که کودکان آینهوار رفتارهای والدین راتقلید میکنند و الگوی عملی که خانواده ارائه میکند؛ مانند نحوة پوشش و حجاب مادر یا تقیّد پدر به دستورات دینی، را الگوی خود قرار میدهند؛ این که بزرگترها در درجة اوّل باید به یک باور فردی نسبت به منطق حجاب برسند تا حجاب اسلامی برای فرزندانشان از حالت تحمیلی خارج شده و دلنشین و لذّت بخش جلوه کند و ... اگر میخواهید فرزندانتان از همان طفولیت با روح حجاب و حد و حدود آن آشنا شوند خو کنند و در نوجوانی و جوانی نیز تابع همان ارزشها عمل کنند و از هنجارها و ارزشهای پسندیده منحرف نشوند؛ مطالعة این گفت و گو را از دست ندهید. مریم سادات طباطبایی
باور فردی و اعتقادی بزرگترها به فرهنگ و حجاب و حدو حدود آن قدم اوّل برای پرداختن به مسألة تبدیل حجاب به یک هنجار در کودکان، متقاعد شدن، معتقدشدن و موظف شدن بزرگترهاست؛ که میتواند شامل خانواده، مربّیان، معلمان مهدکودکها و مدارس یا مسئولان و مدیران جامعه در سطوح مختلف باشد. تا زمانی که آنها متقاعد نشوند؛ یعنی به صورت جدّی پایبندی عملی به حجاب پیدا نکنند؛ به هیچ وجه نمیتوان این امر را در خصوص کودکان ونوجوانان دنبال کرد. پس این بزرگترها هستند که باید با این منطق آشنا شوند. تعریف حجاب و حد و حدود آن را درک کنند. دلائل و چراییهای عقلانی که باعث رعایت این مسأله میشود را باور کنند وپیامدهای بسیار خسارتباری که بی اعتنایی و کم اعتنایی به این مسأله میتواند در جنبههای مختلف برای فرد و جامعه ایجاد کند را بشناسند و به صورت جدّی به کسب آگاهی در این مورد بپردازند. عادت دادن کودکان به حجاب کامل؛ سدی محکم در برابر مقاومت روحی آنها در بزرگسالی قدم بعد مربوط به خود کودکان و نوجوانان است. الان با یک نوع مقاومت از سوی دختران دبستانی و راهنمایی نسبت به مراعات کامل حجاب مواجهیم. ابتدا این سوال مطرح است که اصلاً چرا این مقاومت شکل میگیرد؟ اگر ما در همان دوران کودکی یک نوع عادت در پوشش در دخترانمان ایجاد نکنیم؛ بدون شک در بزرگسالی یک مقاومت روحی در مورد آن پوشش در آنها وجود خواهد داشت. بنابراین به ضرورت اُخت شدن و عادت کردن بچه ها به پوشیدگی از دوران طفولیت، باید این اقدام جدّی صورت بگیرد؛ که البتّه این موضوع هم باید ابتدا در وجود خود بزرگترها حل شود. این که منطق حجاب و حدّ و مرز آن را در قالب حجاب کامل اسلامی و شرعی، بدور از هر سوء برداشتی، به صورت جدّی درک کرده باشند ؛ تا بتوانند بر اساس آن حد و حدود، کودکان و نوجوانان خود را با این نوع پوشش عادت بدهند. به طور مثال می توانیم به روپوش ها و یونیفرم های بچه ها در مهدکودکها، دبستانها و حتّی راهنماییها اشاره کنیم که آیا این نوع پوشش همان حجاب اسلام است؟ و آیا درست است که کودکان خود را با حدّاقلّ حجاب عادت دهیم؟نکته ای که در این میان حائز اهمیت است این است که وقتی ما کودکان و نوجوانان را در پوشش و حجاب اسلامی به حداقل عادت دهیم، وقتی با اندکی سستی و ناهنجاری در جامعه روبهرو شوند، این پوشش به حد غیرقابل قبولی خواهد رسید و حجاب شرعی و اسلامی به طور کامل منتفی خواهد شد. پس باید در مهد کودکها و دبستانها و حتّی راهنماییها، برای کودکان و نوجوانان دختر حجاب و پوششی به شکلی دوستداشتنی و مطبوع، بهعنوان یونیفرم و روپوش پیشبینی شود. در این صورت بچه از همان دوران طفولیت به مراعات حجاب کامل عادت میکند و در سنین بالاتر، مراعات حجاب برای او امری عادی و طبیعی خواهد بود؛ همانطور که هر یک از دختر و پسر، از همان آغاز طفولیت، به پوشیدن لباس دخترانه یا پسرانه عادت میکند و لذا در سنین بالاتر اگر بخواهیم لباس جنس مقابل را بر تن کند؛ برای او دشوار و ناگوار است. چنان چه بزرگان فرمودهآند العلم فی الصغر کالنّقش فی الحجر، یعنی زمانی که حقیقتی در کودکی به فرد آموخته شود، همانند کندهکاری روی سنگ، در طول عمرش پایدار خواهد بود.پس بعد از آگاهی کامل بزرگترها از مسئله حجاب و منطق آن، در قدم بعد باید کودکان و نوجوانانمان را از همان طفولیت با این نوع پوشش عادت دهیم تا در بزرگسالی همچون سدی محکم باعث پایداری و مقاومت آن ها در مراعات حجاب شود.
حیا و عفاف در فرزندانمان نباید باعث خجالتی شدن آن ها شود در رابطه با بحث حیا و عفاف که مربوط به ترتیب اخلاقی بچه ها است، باید سرمایه گذاری حسابشدهای صورت بگیرد تا این روحیه در باطن و درون آن ها تقویت شود؛ که اگر این کار در حد صحیح و حسابشدة آن انجام شود؛ بدون شک بر حجاب و پوشش و ظاهر آن ها نیز تاثیر خواهد گذاشت، اما والدین باید مواظب باشند که در تقویت روحیه حیا و عفاف در وجود فرزندانشان افراط نکنند که منجر به خجالتی شدن آن ها شود که این نیز همچون بیحیایی، یک بیماری اخلاقی و روانی خواهد بود و برای ریشهکنی و درمان آن راه دشواری باید پیمود. حیا به عنوان یک ویژگی اخلاقی ارزشمند،درباطن و درون آدمی به شمار میرود و آن زمانی است که فردی از انجام کار ناستودهای پرهیز میکند؛ امّا خجالتی بودن زمانی است که کاری درست و پسندیده را نتواند انجام دهد. پس این دو را نباید به یک معنا پنداشت. برای ریشهدار شدن حجاب در شخص، در همان سنین طفولیت باید به این بُعد از تربیت اخلاقی فرزندان پرداخت، تا قوّت حیا و عفاف در باطن پاک آنها، منجر به رعایت حجاب از سوی آنها شود و آن باعث ایجاد عادت به پوشش اسلامی از همان خردسالی گردد. اصل تقلید و الگو پذیری در کودکان و نوجوانان دوران کودکی، دوران تقلید و الگوپذیری از شخصیت های مورد علاقه است. به طور مثال، دختر بچه دو سالهای که مادر خود را درحال نمازخواندن می بیند،کنار او میایستد و از حرکات او تقلید میکند. از این اصل الگوپذیری و تقلید باید به بهترین نحو استفاده شود تا بتوانیم کودکانمان را به سمت پوشش سرشار از حیا و حجاب سوق دهیم. از مواردی که میتواند در رابطه با این الگوپذیری مؤثّر باشد، بزرگترهای مورد علاقة کودک، مثل مادر، خواهر، مربّیان و اقوام نزدیک و ... هستند هنگامی که آنها مظهر یک پوشش کامل اسلامی باشند. این تقلید در طفولیت از سوی دختران سبب میشود این پوشش برای آنها مطبوع و لذت بخش شود و لذا هیچ وقت تبدیل به یک نوع امر تحمیلی و سخت در بزرگسالی نمیشود. مورد بعد در حوزة الگوها و تقلیدپذیری کودکان عکسهایی است که در کتابها، چه داستانی و چه درسی و در مجلات کودکان چاپ میشود. وقتی عکسها از شخصیتهای مورد علاقة کودکان باشند؛ قطعاً به خاطر علاقه ای که به آنها دارند، از طرز پوشش آنها هم تقلید میکنند. پس کارکردن روی نقاشیها و عکسهای کتابهای کودکان، با توجّه به تقلید و الگوپذیری همه جانبة آنها موضوع بسیار مهمّی است؛ اینکه در همة عکسها و تصاویر باید پوشش مطلوب اسلام رعایت شود تا از این رهگذر حجاب برای آنها امری پذیرفتنی و دوستداشتنی شود. وقتی کودکان عادت کنند که در کتابها و مجلات زن و دختر را با پوشش اسلامی و شرعی ببینند؛ از همان خردسالی این نوع پوشش و حجاب برایشان یک امر عادی و مطلوب خواهد شد، مورد دیگری که میتوان در این زمینه به آن پرداخت، شخصیتهای واقعی و مجازی در تلویزیون هستند که چه در قالب کارتون، انیمیشن و ... و چه در قالب فیلمهایی که از افراد واقعی تهیه میشود کودک با آنها رابطه برقرار میکند. به طور کلی در عصر حاضر تلویزیون به خاطر حضور فوقالعاده تاثیرگذارش در خانواده، حتّی از پدر و مادر هم قویتر ظاهر شده و تاثیرات همه جانبهای روی شکل گیری شخصیت کودکان و نوجوانان دارد و کودکان به خاطر تعامل سریع و راحتی که با تلویزیون برقرار میکنند؛ به سرعت از شخصیت های آن الگوبرداری میکنند. هر چه هم سن او بیشتر شود، این وابستگیها قوی تر میگردد. پس اگر بتوانیم چهرههای انیمیشنی و کارتونی، همچنین بچههای بازیگر فیلمها و نمایشنامههای تلویزیونی و کودکان شرکت کننده در مسابقهها و ... را با پوشش مطلوب و اسلامی عرضه کنیم، قطعاً کودکان از پوشش آنها تقلید میکنند و آن ها را الگوی پوشش و رفتار خود قرار میدهند. مورد بعد، مربّیان، معلّمان و حتّی کارمندان و مدیران موسسههای فرهنگی هستند. در مهدکودک ها و یا مدارس، یک مربّی که پوشش اسلامی دارد و به شدّت هم مورد علاقة بچهها است، تبعاّ به دلیل همان الگوپذیری، بچهها تلاش میکنند خود را شبیه او کنند. و این سبب میشود مراعات حجاب و پوشش برای کودکان و نوجوانان دوست داشتنی و لذّتبخش شود، نه تحمیلی، خشک و تنها از سرانجام وظیفه و اجبار.
تفهیم منطق حجاب از راه تمثیل ها و داستان های جذّاب کار دیگری که در این رابطه اهمیت دارد؛ تفهیم منطق حجاب با استفاده از داستان و تمثیل است. چون کودکی که در خردسالی به سر می برد، هنوز ذهن منطقی او شکل نگرفته و نمیتوان با استدلال و برهانهای منطقی، او را متقاعد کرد. پس برای تفهیم چرایی حجاب و متقاعد کردن کودکان، باید از تمثیل و داستان های جذّاب مختلف کمک گرفت و چراییهایی حجاب را در حدی که برای او قابل فهم باشد و در ذهن او بگنجد، از این راه به او تفهیم کرد؛ چرا که کودکان مثلها و داستانها را خیلی خوب درک میکنند و روح آنها را میفهمند. لذا باید سعی کرد پوشش اسلامی که برای آن ها تبدیل به عادت شده، برایشان منطقی گردد تا در وجودشان تثبیت شود. البتّه به مرور که بزرگتر میشوند؛ باید تمثیل و داستان تبدیل به استدلال و برهان شود. افرادی که در کار تعلیم و تربیت و نوشتن داستانهای کودکان و نوجوانان هستند، باید خودشان را مجهّز به توانمندیهای علمی، هنری و ادبی در انتقال چراییهای حجاب کنند و با بهرهگیری از هنر و ملزومات مربوط به آن، برای دلنشینتر کردن منطق حجاب و تفهیم آن تلاش کنند. این تلاش میتواند در قالب سرودن شعر و سرود، نگارش داستان، ترسیم نقاشی و کاریکاتور، مجسمهسازی، اجرای نمایشنامهها، برگرازی مسابقات گروهی و ... باشد. تلویزیون ؛ متّهم ردیف اول در رابطه با امر حجاب امروزه با معضلات جدّی و پدیدههای مخربی روبهرو هستیم. متهم ردیف اول در این زمینه، پرمخاطبترین وسیلة ارتباط جمعی، یعنی تلویزیون است که میتواند مؤثّرترین وسیلة انتقال الگوها و مفاهیم ارزشی برای توسعة فرهنگ دینی باشد. کودک از یک سال و نیم تا دو سالگی با تلویزیون تعامل برقرار میکند و برنامههای آن را در حدّ کارتونها و تصاویر رنگی آن میفهمد. وقتی در این برنامههای کارتونی و نمایشی، زنان و کودکان بدون پوشش و حجاب اسلامی میبیند، ناخودآگاه از آن ها تاثیر میپذیرد و برای خود الگو برمیدارد. فیلمهای کارتونی و انیمیشنی اغلب با فرهنگ و اعتقادات و سبک زندگی غربی، در کشورهای غیر اسلامی تولید و به کشورهای اسلامی صادر میشود. دیدن این برنامهها برای کودکان و نوجوانان، ثمرهای جز غرب زدگی و ناهنجاریهای اخلاقی و فرهنگی نخواهد داشت. تولیدات داخلی هم از این عیب مبرّا نیست. برنامه سازان ما در رابطه با این مسئله باید بیشتر تأمّل کنند.اغلب آنها تکنیک ساخت برنامهها و ارائة آنها را آموختهاند، امّا علمی که باید با این تکنیک ها منتقل شود را ندارند. آنها باید قبل از هرگونه آموزش در زمینة مجریگری، گویندگی، فیلمسازی، کارگردانی، سناریونویسی و ... باید مباحث علمی مختلف را در حوزههای معارف و فرهنگ اسلامی، تعلیم و تربیت، جامعه شناسی و روانشناسی و ... بیاموزید و بعد برای انتقال این علم، از تکنیکهای هنری استفاده کنند. برنامه هایی که ما در داخل کشور برای کودکان و نوجوانان تولید میکنیم هم اغلب به شدّت بدآموز است. در استفاده از برنامه ها هم حریم و حد برای مقاطع مختلف سنّی رعایت نمیشود . امام خمینی (ره) نیز فرمودند:«رادیو و تلویزیون یک دانشگاه است برای همة جامعه» براستی این دانشگاه به گوههای سنّی مختلف جامعه چه میآموزد و دستاورد سی سال آموزش آن چه بوده و جامعه از نظر همسویی با فرهنگ و سبک زندگی اسلامی به کجا رسیده است؟ در دنیای امروز، کودک قبل از نقشپذیری از جامعه، از تلویزیون تأثیر میپذیرد. در عصر حاضر، نقش این رسانة جمعی، قویتر از نقش خانواده، مربّی، معلّم، مدرسه، استاددانشگاه و ... شده است. پس باید با برنامه ریزی و سیاست گذاریهای دقیق در این رسانه، الگوهای منفی بزنامههای تلویزیون را از بین برد و با راه کارهای علمی و حسابشده و به جا، به اشاعة فرهنگ صحیح دینی و سبک زندگی اسلامی پرداخت. مورد دیگری که به شدّت نقش مخرب دارد، محیط مهدکودکها، دبستانها، مدارس راهنمایی و نیز پوشش مربّیان و کارکنان آنهاست. وقتی هیچ نظارت و حساسیتی در این زمینه صورت نمیگیرد و مسئولان و مربّیان و کارکنان آنها مکلّف نمیشوند پوشش اسلامی را رعایت کنند، حضور آنها با پوششهای غیر اسلامی تأثیر مخرّبی روی بچهها برجا میگذارد. در پایان مجدداً تأکید میکنم به جای تحمیل کردن حجاب به کودکان و نوجوانان؛ و تبدیل کردن آن به یک اجبار تلخ در بزرگسالی؛ باید از یک سو تمهیدات تربیتی که به آنها اشاره شد را فراهم ساخت و از سوی دیگر، معضلات و عوامل مخرّب را در این زمینه شناسایی کرده و در جهت رفع آنها، اقدام جدّی نمود. |